حضانتلغتنامه دهخداحضانت . [ ح َ / ح ِ ن َ ] (ع مص ) واداشتن کسی را از حاجت وی . (تاج المصادربیهقی ). بازداشتن . (دهار). || سر خود کارکردن بی دیگری . || ولایت بر طفل و مجنون .
حضانتلغتنامه دهخداحضانت . [ ح ِ ن َ ] (ع مص ) حضن . در کنار گرفتن کودک را. پرورش دادن کودک را. پروردن بچه را. پروریدن طفل را. در کنار گرفتن کودک را و پرورش دادن او را. در بغل گرف
حضانةدیکشنری عربی به فارسیمحل نگاهداري اطفال شير خوار , پرورشگاه , شير خوارگاه , قلمستان , گلخانه , نوزادگاه
حصانتلغتنامه دهخداحصانت . [ ح َ ن َ ] (ع اِمص ) حصافت . استواری . محکمی . استحکام . استوار شدن حصار و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ): و با عقل خود آن یک حصن بی حصانت را... (جهانگشا