حداثتفرهنگ مترادف و متضاد۱. تازگی، نوی ≠ کهنگی، قدمت ۲. ابتدا، اوان، اول ≠ انتها ۳. برنایی، شباب، نوجوانی، نوخاستگی
حداثتلغتنامه دهخداحداثت . [ ح َ ث َ ] (ع اِ) حدوث . برنائی . (دهار) (ادیب نطنزی ). جوانی . (دهار) (ادیب نطنزی ) (مهذب الاسماء). اول جوانی . (منتهی الارب ). || تازگی . نوی . || او
حداثتفرهنگ انتشارات معین(حَ ثَ) [ ع . حداثة ] 1 - (مص ل .) نو شدن ، تازه گردیدن . 2 - (اِمص .) نوی ، تازگی . 3 - نوخاستگی ، نوجوانی . 4 - (اِ.) ابتدای هرچیز، اول هر امر.
حداثلغتنامه دهخداحداث . [ ح ُدْ دا ] (ع ص ، اِ) جماعتی که سخن کنند. جمع است برخلاف قیاس حملاً علی نظیره سامر و سمار: فوجدت (فاطمة) عنده (النبی ) حداثاً؛ ای جماعة یتحدثون . (منته
حداثةلغتنامه دهخداحداثة. [ ح َدْ دا ث َ ] (اِخ ) (به معنی تازه ) دهی است در دشت یهودا. (کتاب یوشع15:27) و موقعش همان ابدهی کنونی است . (قاموس کتاب مقدس ).
حدثاتلغتنامه دهخداحدثات . [ ح َ دَ ] (ع ص ، اِ) زنان نوجوان . (غیاث اللغات ). || اتفاقات . حوادث . (ناظم الاطباء).