خلبان ناظرpilot not flying, PNF, pilot monitoring, non-handling pilotواژههای مصوب فرهنگستانخلبانی که بر نحوۀ پرواز و کار خلبان سکاندار نظارت دارد و از او پشتیبانی میکند
حدبلغتنامه دهخداحدب . [ ح َ دَ ] (ع ص ، اِ) گوزی پشت . (منتهی الارب ). گوژی . کوزی . فرورفتن سینه با برآمدن پشت . برآمدن پشت با فرورفتن سینه و شکم . کوژی . برآمدن پشت و فروشدن
حدبلغتنامه دهخداحدب . [ ح َ دَ ] (ع مص ) گوزپشت گردیدن . (از منتهی الارب ). || حدب بر؛ مهربان گردیدن بر. (از منتهی الارب ). مهربانی . مهربانی کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (اِخ ) ابن جرعب ، مکنی به ابوالصلت . نسّاب است . (از منتهی الارب ).
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (اِخ ) از خطبای بنی تمیم است . او را با جریر مشاجراتی بوده و جریر در حق او گفته است : قبح الاله و لایقبح غیره بظراً تفلق عن مفارق جحدب .و همچن
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (ع اِ) ابن البیطار از رافقی آرد که : جحدب را در دیگی بسوزند و خاکستر آن را بر ریش آکله پاشند، سود دارد. (از مفردات ابن البیطار) .
جحدبلغتنامه دهخداجحدب . [ ج َ دَ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء). جَحدَر. (منتهی الارب ). و رجوع به جحدر شود.
حدبة المؤخرلغتنامه دهخداحدبة المؤخر. [ ح َ دَ ب َتُل ْ م ُ اَخ ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به حدبة شود.