حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سُریج التمیمی از شجعان و بزرگان ساکن خراسان بوده است . وی در سنه ٔ 116 هَ. ق . بر امیر خراسان خروج کرد و جامه ٔ سیاه پوشید ومردم را به
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی ربیعة ذی الرمحین ، ابن مغیرةبن عبدالّله بن عمروبن مخزوم مخزومی قرشی . ملقب به قباع . پدر او موسوم به بجیر بود و پیغمبر (ص )
حارثلغتنامه دهخداحارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن مسکین بن محمد ضبی اموی . مکنی به ابی عمرو تابعی . وی از بزرگان قضاة و فقهاء مذهب مالکی و ثقات محدثین مائه ٔ دوم و سوم است او از سفیان ب
حارثةلغتنامه دهخداحارثة. [ رِ ث َ ] (اِخ ) ابن هرم عقیمی بصری . تابعی است . رجوع بکتاب کنی دولابی ج 2 ص 6 شود.
حارث و حویرثلغتنامه دهخداحارث و حویرث . [ رِ وَ ح ُ َورَ ] (اِخ ) نام دو کوه به ارمینیه است و بالای آن گورستان پادشاهان آن دیار است که با زر و زیور خود دفن شده اند. و گویند بلیناس حکیم
حارثةلغتنامه دهخداحارثة. [ رِ ث َ ] (اِخ ) ابن عمروبن مزیقیا الاسدی ، از قحطان اوجدی است جاهلی و منازل فرزندان وی ، که بقولی همان قبیله ٔ خزاعه هستند، پس از هجرت از یمن ، به مرال