پَرخاکسترpulverised fuel ash, PFA, fly ash 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی مصالح که از مخلوط کردن ده درصد سیمان و نود درصد خاکستر بادی حاصل میشود و در زیراساس به کار میرود
حبشلغتنامه دهخداحبش . [ ح َ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم المتطبب الغزنوی .او راست : کفایةالطب فارسی . (فهرست کتابخانه ٔ دانشکده ٔ پزشکی تهران ص 373). رجوع به حبش بن ابراهیم
حبشلغتنامه دهخداحبش . [ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمد تفلیسی . مکنی به ابی الفضل . یکی از علمای نجوم وطب . او راست : المعرض الی علم النجوم به فارسی . و کتاب مدخل الی علم النجوم
حبشلغتنامه دهخداحبش . [ ] (اِخ ) ابن محمد تفلیسی . مکنی به ابی الفضل . رجوع به حبش بن ابراهیم بن محمد شود.
حبشلغتنامه دهخداحبش . [ ح َ ] (ع مص ) حباشه . گرد آوردن چیزی برای کسی . (از منتهی الارب ). رجوع به حباشه شود.
حبش حاسبلغتنامه دهخداحبش حاسب . [ ح َ ب َ ش ِ س ِ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲ مروزی . رجوع به حبش بن عبداﷲ مروزی شود.
حبش عمیدلغتنامه دهخداحبش عمید. [ ح َ ب َ ش ِ ع َ ] (اِخ ) وزیر جغتای بن چنگیز بود و افسانه های چندی راجع به سکاکی صاحب مفتاح و حبش عمید هست . رجوع بجزء 1 از ج 3 ص 28 س 2 حبیب السیر
حبش آبادلغتنامه دهخداحبش آباد. [ ح َ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بیضا، بخش اردکان شهرستان شیراز پنجاه ونه هزارگزی جنوب خاوری اردکان . کنار راه فرعی زرقان به بیضا. جلگه معتدل مالا