بازیکن پیرامونیperimeter playerواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، بازیکنی که در پیرامون محوطۀ سهثانیه استقرار مییابد
پدافند پیرامونیperimeter defenseواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پدافند بدون جناح مشخص، شامل نیروهایی که پیرامون یک منطقۀ دفاعی گسترش یافتهاند
parametersدیکشنری انگلیسی به فارسیمولفه های، پارامتر، مقدار معلوم و مشخص، مقداری از یک مدار، نسبت میان تقاطع دو سطح
پیراموندیکشنری فارسی به انگلیسیaround, circle, circuit, circum-, circumference, compass, girth, perimeter, periphery