نسبت رنگدانه به پیوندهpigment binder ratio, PBR, binder ratioواژههای مصوب فرهنگستاننسبت وزنی کل رنگدانه به پیونده در پوشرنگ
نظام پرداخت برمبنای نتیجهpayment by result system/ payment by result, PbRواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نظام جبران خدمات که براساس آن پرداخت بهصورت جزئی یا کلی و در ازای ارائة خدمت یا کالا انجام میشود
حذقلغتنامه دهخداحذق . [ ح َ / ح ِ ] (ع مص ) حذق خَل ّ؛ سخت ترش شدن سرکه . || حذق خَل ّ دهان را؛ بریدن یا گزیدن تیزی ترشی سرکه آنرا. || حذق رباط بر دست گوسفند؛ نشان گذاشتن رسن ب
حذقلغتنامه دهخداحذق . [ ح َذَ ] (ع اِ) بادمجان . (حاشیه ٔ المعرب جوالیقی از خطعلی بن حمزه و نشوءاللغة ص 89). رجوع به حَدَق شود.
حذقلغتنامه دهخداحذق . [ ح ِ ] (ع مص ) حذاق . حذق صبی قرآن را یا عملی را؛ آموختن او قرآن را. نیکو دریافتن کودک خواندن را یا کار را. || زیرک شدن در کاری . (تاج المصادر بیهقی ). ا
حذوقلغتنامه دهخداحذوق . [ ح ُ ] (ع مص ) زیرک سار شدن . (دهار). زیرک سار شدن در کاری . (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). || سخت ترش شدن . (تاج المصادر بیهقی ). حذوق خَل ّ، حذق خل ؛ سخ