particularدیکشنری انگلیسی به فارسیخاص، خصوصیات، فقره، ویژه، بخصوص، خصوصی، مخصوص، مختص، دقیق، منحصر بفرد، نکته بین، تک
مقیاس ویژهparticular scaleواژههای مصوب فرهنگستاننسبت یک فاصلۀ بسیار کوتاه بر روی نقشه در هر نقطه و در هر جهت به طول بیضوی که در تهیۀ نقشه از آن استفاده شده است متـ . مقیاس نسبی relative scale