parchingدیکشنری انگلیسی به فارسیپارچ شدن، برشته کردن، بریان کردن، نیم سوز کردن، خشک شدن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن
وصلهزنیpatchingواژههای مصوب فرهنگستانیکی از روشهای تعمیر تایر که در آن وصلۀ لاستیکی را بر روی تویی سوراخشده میچسبانند