parchدیکشنری انگلیسی به فارسیپارچ، برشته کردن، بریان کردن، نیم سوز کردن، خشک شدن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن
parchedدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد شده، برشته کردن، بریان کردن، نیم سوز کردن، خشک شدن، تفتیدن، افتاب سوخته کردن
وحشتزافرهنگ مترادف و متضادترسآور، خوفناک، دهشتآور، دهشتبار، دهشتزا، دهشتناک، مخوف، مدهش، موحش، وحشتآمیز، وحشتانگیز، وحشتبار