parallelدیکشنری انگلیسی به فارسیموازی، مدار، خط موازی، خط متوازی، موازی کردن، برابر کردن، متوازی، برابر
parallelدیکشنری انگلیسی به فارسیموازی، مدار، خط موازی، خط متوازی، موازی کردن، برابر کردن، متوازی، برابر
پادموازیantiparallelواژههای مصوب فرهنگستانویژگی دو خط جهتدار یا دو بُردار با راستاهای موازی و جهتهای مخالف