خراریتلغتنامه دهخداخراریت . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خِرّیت . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خریت در این لغت نامه شود.
خراریبلغتنامه دهخداخراریب . [ خ َ ](ع اِ) ج ِ خَرّوب و خروبها. رجوع به خروب در این لغت نامه شود. || وزنی بوده است . (یادداشت بخط مؤلف ). وزنها معادل یک خروب : مقدار الشربة منه [
خرابیتابfail-activeواژههای مصوب فرهنگستانویژگی سامانهای که در صورت بروز خرابی، بدون هشداردهی، همچنان به کار خود ادامه میدهد