خربالغتنامه دهخداخربا. [ خ َ ] (اِخ ) نام موضعی است که بدانجا عمروبن جموع فرودآمد. (از معجم البلدان ). این نام به صورت خَربی ̍ در منتهی الارب آمده است .
خربالغتنامه دهخداخربا. [ خ ُ ] (اِ) نام فارسی حرباء است . جوالیقی می گوید: «خربا» در فارسی بمعنی «حافظالشمس » عربی است . (از المعرب جوالیقی ص 118).
خرباءلغتنامه دهخداخرباء. [ خ َ ] (ع ص ، اِ) گوش که نرمه ٔ آن شکافته باشد. || بز شکافته گوش که شکاف گوش آن نه درازا باشد نه پهنا.(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب
خرباویلغتنامه دهخداخرباوی . [ خ َ ] (اِخ ) باسیلیوس خرباوی الخوری او از کاهنان کلیسای ارتدکسی نیکولای سوریه ای در بروکلن نیویورک بود. او راست : 1 - تاریخ روسیه از عهد قدیم تا زمان