outlayدیکشنری انگلیسی به فارسیهزینه کردن، مبلغ سرمایه گذاری شده، هزینه، خرج، پرداخت، خرج کردن، بیرون گستردن
پاس سرسبدalley-oop pass/ ally-opp/ alley-upواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، پاسی که در آن بازیکن توپ را در نزدیکی سبد و در ارتفاع مناسب برای همتیمی خود پرتاب یا رها میکند
خروجی بافهcable outletواژههای مصوب فرهنگستاندهانة بیرونی بافه/کابل یک اتصالدهنده یا محفظة آن متـ . خروجی کابل
پاس گریزoutlet passواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، اولین پاس بعد از نوگیری تدافعی برای شروع ضدحمله که در نتیجۀ آن توپ از منطقۀ مستطیل زیرحلقه خارج میشود