منظم، خدمتکار بیمارستان، مصدر، باانضباط، مرتب، گماشته
کارمند مرتب
بدون تردید
orderly
orderly, regularly
predisorderly
مست و ناسازگار است
مرتبه
غیر ارادی
به طور مرتب