خضرتلغتنامه دهخداخضرت . [ خ ُ رَ ] (ع اِمص ) سبزی . (یادداشت مؤلف ) : سردار خضرذاتش خضر بهشت خضرت سالار روح بینش روح فرشته مخبر. خاقانی .بنضرت حال و خضرت وقت مغرور گشتن از فضیل
خضرتفرهنگ انتشارات معین(خُ رَ) [ ع . خضرة ] 1 - (اِمص .) سبزی ، گندمگونی . 2 - رنگ سبز. 3 - (اِ.) سبزه .
خضرت افزالغتنامه دهخداخضرت افزا. [ خ ُ رَ اَ ] (نف مرکب ) سرسبز : آن فضای خضرت افزا را از خون آهو و نخجیر سرخ ساخت . (حبیب السیر ج 3 ص 352).