onدیکشنری انگلیسی به فارسیبر، در مسیر، به پیش، همواره، روشن، برقرار، باعتبار، به، بر روی، روی، در روی، برای، در باره، در بر، بالای، بنا بر، سر، راجع به، بطرف، بعلت، بخرج، وصل
گم کردنگویش خلخالاَسکِستانی: gin â.kard.e دِروی: gin â.bi.en شالی: gin âkrd.an کَجَلی: gin â.kard.an کَرنَقی: yen âkard.an کَرینی: yon âkard.an کُلوری: žən â.kard.an گیلَوانی: ž
دردیکشنری فارسی به انگلیسیa, a-, an, as, at, bung, by, door, endo-, entrance, entry, in , in-, into, lid, midst, mouth, on, over, pearl, through, to, top, upon, within
ناودانواژهنامه آزادواژه ناودان به از دو بخش ناو + دان ساخته شده اما "دان" به معنی پسوند ظرف نیست. با پوزش در فرهنگ شما نادرست نوشته شده. دان ریشه اوستایی دارد و به معنی آب میباشد