خارخسکلغتنامه دهخداخارخسک . [ خ َ س َ ] (اِمرکب ) خاری باشد سه پهلو بهترین آن بستانی بود و آن را مغربیان حمص الامیر خوانند معتدل است و آن را در جای که کک بسیار باشد بیفشانند همه ب
خارخسکفرهنگ انتشارات معین(خَ سَ)(اِمر.) 1 - گیاهی است بیابانی با شاخه هایی که روی زمین می خوابد و خارهای سه پهلو دارد. 2 - (کن ) شخص مزوّر و مردم آزار.
خارخسکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی بیابانی شبیه بوتۀ هندوانه، با خارهای سهپهلو بهاندازۀ نخود و شاخههایی که بر روی زمین میخوابد؛ سیالخ؛ سهکوهک؛ سکوهنچ؛ شکوهنج؛ جسمی.