خبطفرهنگ مترادف و متضاد۱. اشتباه، تقصیر، خطا، خطیئه، سهو، شبهه، غلط، قصور، کژروی، ، گناه، لغزش ۲. آشفتگی، پریشانی، شوریدگی، اختلال
خبطلغتنامه دهخداخبط. [ خ َ ] (ع اِمص ) در بین فارسی زبانان مصدر خبط عربی در موارد زیر بکار میرود: آمیختگی عقل با جنون . (از ناظم الاطباء). || اشتباه . رفتن به راه غلط. عدم بینا
خبطلغتنامه دهخداخبط. [ خ َ ] (ع مص ) سخت زدن کسی را . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از معجم الوسیط) (از تاج العروس ) (ازاقرب الموارد). || سخت پا سپر کردن چیزی را. (از منتهی
خبطةدیکشنری عربی به فارسیضربت , با چيز پهن وسنگين (مثل چماق) زدن , صداي تلپ , با صداي تلپ تلپ زدن ياراه رفتن
خبطةً خبطةًلغتنامه دهخداخبطةً خبطةً. [ خ ِ ب ْ طَ تَن ْ خ ِ ب ْ طَ تَن ْ ] (ع ق مرکب ) گروه گروه . جوق جوق . پاره پاره . (از منتهی الارب ). منه : اتواخبطة خبطة؛ یعنی آمدند پاره پاره و