خباجلغتنامه دهخداخباج . [ خ ُ ] (ع مص ) مصدر دیگر کلمه ٔ خَبج است و بمعانی «ضربه ٔ شدید زدن شتر» و «با عصا زدن » و «ضربت غیر شدید زدن » و «پوشانیدن زن » می آید. (از متن اللغة).
خباکلغتنامه دهخداخباک . [ خ َ ] (اِ) چهار دیوار سرگشاده را گویند که شبها گوسفند و گاو و خر و امثال آنرا در آن کنند. (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ) (از فرهن
خباکفرهنگ انتشارات معین(خَ) (اِ.) 1 - چهاردیواری سرگشاده که گاو و گوسفند و دیگر چارپایان را در آن نگاه داری کنند. 2 - کنایه از: جای خفه و تنگ .
خباکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهچهاردیواری بدون سقف برای نگهداری چهارپایان: ◻︎ خدنگش بیشه بر شیران کند تنگ / کمندش دشت بر گوران خباکا (رودکی: ۶۸).