25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
officer
ضابط
flag officer
staff officer
noncommissioned officer
field officer
بیشتر بدانید
hypometropia
دیر امده
obiit
swamp buggy
کوله ساره
طعمه دادن
جستوجوی دقیق
officering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افسر، افسر معین کردن، فرماندهی کردن