اتاق پُرِ مرتبoccupied/clean, OC 1واژههای مصوب فرهنگستاناتاق اشغالی که خدمات خانهداری آن انجام شده است متـ . پُرِ مرتب
ارتباط شفاهیoral communication, OC 2واژههای مصوب فرهنگستاننوعی ارتباط برای تبادلات درکی و بیانی که به جای زبان اشاره بر گفتار تأکید دارد
خزورانواژهنامه آزادخَزَوران:(اخ) پهلوان تورانی که افراسیاب او را به همراه چند تن دیگر به سیستان فرستاد تا با زال نبرد کنند. اما زال آنان را با گُرزی فرو کوفت./ دیو سیاه. در نبرد ب
خزرانلغتنامه دهخداخزران . [ خ َ ] (اِ) پارسی خیزران است و آن نوعی نی می باشد. (از مخزن الادویه از انجمن آرای ناصری ). رجوع به خیزران شود. حمدالله مستوقی در وصف آن آرد: چوبش بوجار
خزرانلغتنامه دهخداخزران . [ خ َ زَ ] (اِخ ) محالی است در ترکستان که دشت قپچاق نیزگویند. (از ناظم الاطباء). خزر رجوع به خزر شود: ناحیتی است مشرق دیواری است میان کوه و دریا و دیگر