دساسلغتنامه دهخدادساس . [ دَس ْ سا ] (اِ مرکب ) به لهجه ٔ شوشتر دست آس است .(لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). رجوع به دست آس شود.
دساسلغتنامه دهخدادساس . [ دَس ْ سا ] (ع ص ) بسیارمکر. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به دَس ّ شود. || (اِ) ماری است خبیث که دهن ندارد و از بینی گزد و دم را از سر او فرق نتوان کرد
دساسةلغتنامه دهخدادساسة. [ دَس ْ سا س َ ] (ع اِ) سماروغ سفید. (منتهی الارب ). شحمةالارض . (اقرب الموارد). قارچ . || خراطین ، که کرمی است . (از منتهی الارب ). || ماری است که در زی
دساسیلغتنامه دهخدادساسی . [ دُ ] (اِخ ) (سیلوستر...) خاورشناس و از رجال مشهور فرانسه در قرن 18 و 19 م . رجوع به ساسی در ردیف خود شود.