دمملغتنامه دهخدادمم . [ دِ م َ ] (ع اِ) چیزی که بدان دیگ شکسته بسته شود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). چیزهایی از قبیل خون یا سرشیر که بسبب آنها خلل و فرج دیگ
دمملغتنامه دهخدادمم . [ دُ م َ ] (ع اِ) ج ِ دُمَّة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به دُمّة شود.
دمماءلغتنامه دهخدادمماء. [ دُ م َ ] (ع اِ) سوراخ کلاکموش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
محوطۀ ورودممنوعcritically restricted areaواژههای مصوب فرهنگستانعرشه یا اتاقک یا مکانی در کشتی که به دلایل ایمنی یا امنیتی ورود به آن ممنوع است