دمبلغتنامه دهخدادمب . [ دُ ] (اِ) دم . دنب . ذنب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دم شود.- دمب جنبانیدن ؛ کنایه از عجز و لابه و خوش آمدگویی و تملق است . (لغت محلی شوشتر). و رجوع به
دمبکلغتنامه دهخدادمبک . [ دُ ب َ ] (اِ) دنبک . یکی از سازهای غیرذوی الاوتار. تنبک . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دنبک شود.
ثبّات انتقال بازخوردی غیرخطیnonlinear feedback shift registerواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ثبّات انتقال بازخوردی که تابع بازخورد آن غیرخطی است اختـ . ثاب غیرخطی NLFSR