دنیسلغتنامه دهخدادنیس . [ دِ ] (اِخ ) جبار شهر سیراکوز بود (405 - 368 ق . م .). که در بیست وپنج سالگی بدان مقام رسید. به سبب ستمکاری ، اهالی سیراکوز بر او شوریدند ولی دنیس بر آن
دنیسلغتنامه دهخدادنیس . [ دِ ] (اِخ ) یا دنیس دالیکارناس . از مورخان بنام یونانی و معاصر اگوستوس امپراطور روم بود که در حدود سال 30ق . م . بدان شهر آمد و 22 سال در آنجا بماند و
دنیسترلغتنامه دهخدادنیستر. [ دِ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) رودی بطول 1360 کیلومتر جنوب شرقی روسیه ٔ شوروی که قسمتی از مرز بین اوکرائین و مولداوی را تشکیل میدهد.از کوه های کارپات سرچشمه میگی
دنیسرلغتنامه دهخدادنیسر. [ دُ ن َ س ِ ] (اِخ ) گویند معرب دنیاسر، ای رأس الدنیا است ، و آن شهری است نزدیک ماردین و از آنجاست ابوحفص عمربن خضر متطبب . او راست تاریخ دنیسر. (یاددا
استرسن دنیسلغتنامه دهخدااسترسن دنیس . [ اِ رِ س َ دِ ] (اِخ ) کرسی اُوآز، از ناحیت کُم پییی ، دارای 1524 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد.
آدنیسفرهنگ انتشارات معین(دُ نِ) [ لا. ] (اِ.) 1 - گیاهی از تیرة آلاله ها. برگ هایش بریده و کمی از آلاله پهن تر، دارای گل های زرد و قرمز و در مزارع گندم پراکنده است . 2 - از رب النوع ها
آدنیسفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگیاهی از تیرۀ آلاله، با برگهای بریده و گلهای زرد و سرخ که در کشتزارهای گندم میروید.