دارالضربلغتنامه دهخدادارالضرب . [ رُض ْ ض َ ] (ع اِ مرکب ) میخکده . ضرابخانه . جایی که پول در آن سکه میزنند. (ناظم الاطباء).
دارالحربلغتنامه دهخدادارالحرب . [ رُل ْ ح َ ] (ع اِ مرکب ) جایی که در آن جنگ باید کرد. || کشور کفار که مطیع اسلام نباشند. چون اینچنین ملک لایق غزا کردن است ، دارالحرب گفتند. (آنندرا
دارالمربعهلغتنامه دهخدادارالمربعه . [ رُل ْ م ُ رَب ْ ب َ ع َ ] (اِخ ) یکی دیگر از بناهای المطیعلله در دارالخلافه ٔ بغداد. (معجم البلدان ).
دارالحربواژهنامه آزاددار الحرب به سرزمینی گفته می شود که کافران در آن سکونت دارند و احکام کفر در آن جا نافذ و جاری است. [۱] مقابل آن دار الاسلام قرار دارد.
دارالحربفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. سرزمین دشمن که در آنجا جنگ کنند؛ شهر دشمن.۲. [قدیمی] سرزمینهای خارج از ممالک اسلامی را میگفتند که با مسلمانان در جنگ بودند.