دارابزینلغتنامه دهخدادارابزین . [ اَ ] (اِ) پنجره و محجری که در پیش درخانه سازند. || تکیه گاه : گفت مولانا آنجا هیچ دارابزینی یا چیزی باشد که دست در آنجا زنند و بگذرند؟ (منتخب لطایف
دارزینلغتنامه دهخدادارزین . (اِخ ) ده مرکزی دهستان دارزین بخش مرکزی شهرستان بم واقع در 24 هزارگزی باختر بم کنار شوسه ٔ بم به کرمان است . محلی است جلگه . معتدل و سکنه ٔ آن 420 تن ا
دارزینلغتنامه دهخدادارزین . (اِخ ) یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان بم در باختر بخش واقع وحدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال به بخش شهداد ازشهرستان کرمان از طرف خاور
دارفزینلغتنامه دهخدادارفزین . [ رَ ](اِ) صفه و سکو و دکه ، که در پیش خانه ها بجهت نشستن سازند. (برهان ). || تکیه گاه . (برهان ). رجوع به دارابزین ، دارآفرین و داربزین شود. || پنجره