دانبلغتنامه دهخدادانب . [ ن ِ ] (اِخ ) نامی سکان روحانی پروامخ را در کره ٔ ارض بحسب عقاید هندوان قدیم آنچنانکه در باج پران آمده است . (ماللهند بیرونی ص 114، 127، 136 و 168).
دانبوریلغتنامه دهخدادانبوری . [ دام ْ ] (اِخ ) نام قصبه ای مرکز قضا درجمهوری کنکتیکوت ممالک متحده ٔ آمریکای شمالی . واقع در 45هزارگزی غربی نوهاون . (از قاموس الاعلام ترکی ).
دانبگرلغتنامه دهخدادانبگر. [ ن َ ب ِ گ ُ ] (اِخ ) نامی است زهره را نزد هندوان قدیم . (ماللهند بیرونی ص 105).
دانبلولغتنامه دهخدادانبلو. [ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اینانلواز ایلات خمسه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
دانبارانلغتنامه دهخدادانباران . [ دام ْ ] (اِخ ) (دانبران ) دهی جزء دهستان ابرغان بخش مرکزی شهرستان سراب واقع در 29هزارگزی جنوب باختری سراب و پنج هزارگزی شوسه ٔ سراب به تبریز جلگه ا