دایگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی دیوار سازی ، دیوار کشی ، حصار کشی با آجر و گِل ، ته پی کنی ساختمان
دایلغتنامه دهخدادای . (اِ) هر چینه و رده و مرتبه را گویند از دیوار گلی . هر رده ٔ چینه و مهره ٔ دیوار گلی . داو. (برهان ). چینه ، یعنی مرتبه ای از مراتب دیواری که از گل سازند.
دایواژهنامه آزادچینۀ دیوار. کُرّه اسب دو ساله است که هنوز آموزش سواری نیاموخته است . ضمنا به یکساله آن دایچه گفته می شود
جدایلغتنامه دهخداجدای . [ ج ُ ] (ص ) جدا، با زیادت یا است . (شرفنامه ٔ منیری ) : بپژمرد گل و ماند گلاب پیوسته از آن سپس که ز گل میشود گلاب جدای .سپاهانی (از شرفنامه ٔ منیری ).
دایچلغتنامه دهخدادایچ . (اِخ ) (تلفظ ترکی دوچ ) نامی که بقوم و نژاد آلمانی دهند و بدین سبب سرزمین آلمان را دایچ لاند (دوچ لند) نامند. (قاموس الاعلام ترکی ).
دایولغتنامه دهخدادایو. (اِخ ) دهی از دهستان خورش رستم شاهرود شهرستان هروآباد. در 7هزارگزی باختری هشجین و دویست هزار و پانصد گزی شوسه ٔ هروآباد به میانه . با163 تن سکنه . آب آن چ
گدایلغتنامه دهخداگدای . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، 33هزارگزی جنوب باختری پلدشت و 3هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ پلدشت به ماکو. جلگه ، معتدل