دبشلغتنامه دهخدادبش . [ دِ ] (ص ) گس . صاحب مزه ٔ مرکب از ترشی و گسی . گس به ترشی مایل . لب ترش . زبان گز. لب گز. قابض . ترش وشیرین . لب ترش با کمی تلخی . طعمی مرکب از تلخی و ت
دبشلغتنامه دهخدادبش . [ دَ ] (ع اِ) نخاله ٔ گچ . سقط. سنگ و کلوخ . کلوخ . قطعات ریز دیوار ویران . سقط و نخاله ٔ دیوار ویران شده . (دزی ج 1 ص 423).
دبشةلغتنامه دهخدادبشة. [ دَ ش َ ] (ع اِ) قطعات کوچک کلوخ . کلوخ خرد. || (ص ) انبوه . پرپشت . درهم .کثیف . (دزی ج 1 ص 423).