دیالغتنامه دهخدادیا. (یونانی ، پیشوند) مزیدمقدمی است یونانی بمعنی با، از، من ، به ، در وسط، درفاصله و غیره چنانکه در دیامرون ، دیافرغما، دیاسقولیطوس ، دیاقورا و دیافنطس و غیره
دیاکولغتنامه دهخدادیاکو. [ ک ُ ] (اِخ ) دیااکو. سرسلسله ٔ شاهان مادی . رجوع به دیااکو و ج 1 و 2 یشتها ص 584، 214 و مزدیسنا ص 119 و دیوکس و تاریخ ایران پیرنیا ص 50 شود.
جدیالغتنامه دهخداجدیا. [ ج َ دَ ] (اِخ ) نام قریه ای از قراء دمشق است که در این زمان [ عصر یاقوت ]، آن را جدیا بکسر اول میخوانند. (از معجم البلدان ).