دیزلغتنامه دهخدادیز. (اِ) رنگ و لون را گویند عموماً چنانکه اسب سیاه خسرو پرویز را شبدیز میگفتند یعنی شبرنگ و رنگ سیاه را گویند خصوصاً و رنگ خاکستری بسیاهی مایل را نیز گفته اند
دیزلغتنامه دهخدادیز. (اِخ ) دهی است از دهستان شاهرود بخش شاهرود شهرستان هروآباد با 386 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
دیزلغتنامه دهخدادیز. (اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد با 164 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
دیزواژهنامه آزادقابلمه؛ قابلمه واژه ای ترکی است و برابر پارسی آن دیز (diz) است و نام غذایی به نام دیزی نیز از آن می آید.
دیزکلغتنامه دهخدادیزک . [ زَ ] (اِخ ) بلوک دیزک متعلق به ایران و مرکب از دهات متعدد است که دو پارچه از آنها که جالق و کالیکان باشد در خط سرحد شرقی واقع است . (یادداشت مؤلف ).
دیزکلغتنامه دهخدادیزک . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک با 139 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
دیزکلغتنامه دهخدادیزک . [ زَ ] (ص ) خاکستری رنگ . (از آنندراج ). || (اِ) دژ. (آنندراج ). رجوع به دیز شود.
دیزکلغتنامه دهخدادیزک . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تفرش بخش طرخوران شهرستان اراک با 80 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
دیزجلغتنامه دهخدادیزج . [ دَ زَ ](معرب ، ص ، اِ) اسب که از کاکل تا دمش خط سیاه داشته باشد معرب دیزه بالکسر و لماعربوه فتحوه . (منتهی الارب ). رجوع به دیزه و نیز رجوع به دزی ج 1