mountaineerدیکشنری انگلیسی به فارسیکوهنورد، کوه نورد، کوهستانی، کوه پیما، ساکن کوه، کوه پیمایی کردن، کوه نوردی کردن
کوهنوردیmountaineering, alpine climbingواژههای مصوب فرهنگستانصعود رقابتی یا تفریحی از صخرهها و کوهها
کوهنوردی با اسکیski mountaineeringواژههای مصوب فرهنگستانصعود با برفسُره/چوباسکی مخصوصی که، برای سهولت صعود، در زیر آن لایهای از جنس پوست، نصب میشود