پنداریدنلغتنامه دهخداپنداریدن . [ پ ِ دَ] (مص ) پنداشتن . گمان کردن . خیال کردن : زشت باید دید و پندارید خوب زهر باید خورد و پندارید قند. رابعه ٔ بنت کعب قزداری .|| عجب و تکبر نمودن
پنداریدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= پنداشتن: ◻︎ زشت باید دید و انگارید خوب / زهر باید خورد و پندارید قند (رابعه: شاعران بیدیوان: ۷۴ حاشیه).