minuteدیکشنری انگلیسی به فارسیدقیقه، لحظه، یادداشت، پیش نویس، دم، مسوده، ان، گزارش وقایع، صورت جلسه نوشتن، پیش نویس کردن، جزئي، ریز، بسیار خرد، کوچک
ریزکالبدشناسیmicroanatomy, microscopic anatomy/ microscopical anatomy, minute anatomyواژههای مصوب فرهنگستان← بافتشناسی
دقیقههای دسترسیaccess minutes, access minutes of useواژههای مصوب فرهنگستانمدت استفاده از تجهیزات مرکز تلفن در خدمات درونمرزی یا برونمرزی برای محاسبۀ هزینۀ کاربری