پارلغتنامه دهخداپار. (اِ) چرم دباغت کرده . (برهان ). چرم پیراسته . (جهانگیری ). چرم : گوید خر امیره با سهل دیلمم او کرده پارِ پاردُم من فراخ و تنگ . سوزنی .|| لباس کهنه : السفس
پارلغتنامه دهخداپار. (اِ) سال پیش . سال گذشته . عام اول . عام ماضی . (مهذب الاسماء). پارسال . سالی که بی فاصله پیش از امسال است . سنه ٔ ماضیه : بدو گفت گرسیوزای شهریارسیاوش از
پارلغتنامه دهخداپار. (اِخ ) نام چهارمین منزل از سوی هرات بجانب غور که امیرمسعود در سفر خود به غور از آنجا گذشته است . (از تاریخ ابوالفضل بیهقی ).
پارکلغتنامه دهخداپارک . (فرانسوی ، اِ) باغ وسیع پردرخت که گردش و شکار و جز آن را بکار است : پارک مخبرالدوله . پارک اتابک . پارک امین الدوله .
پارگکلغتنامه دهخداپارگک . [ رَ گ َ ] (اِ مصغر) (مصغر پاره ) پاره ٔ خرد. سخت اندک : گوئی که دو سه پیرهن است از دو سه گونه وز دامن هر یک ز دگر پارگکی کم . امیرطاهربن فضل چغانی . ||
پارکلغتنامه دهخداپارک . (اِخ ) مونگو. جهانگرد و رحاله ٔ اسکاتلندی . وی دو بار به قصد اکتشافات جغرافیائی به افریقا سفر کرد و در نیژِر درگذشت . ولادت او بسال 1771م ./ 1184 هَ . ق