پاده بانلغتنامه دهخداپاده بان . [ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) گله بان . شبان . چوپان . || پاسبان . نگاهبان .
پادهلغتنامه دهخداپاده . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است به چهار فرسنگ ونیمی شمال و مغرب کازرون . || موضعی است به جنوب غربی سمنان .
پادهلغتنامه دهخداپاده . [ دَ / دِ ] (اِ) گله ٔ خر و گاو. (برهان ) : ماده گاوان پاده اش هر یک شاه پرور بود چو پرمایون . فرالاوی .به غور چون تو بود پاده ای به یک من آردبه هند چون
پاده گکواژهنامه آزاد(مناطق مرکزی افغانستان) نوعی درخت بید که برگ های کوچک دارد و در برابر کم آبی مقاوم است.