پلاسگریلغتنامه دهخداپلاسگری . [ پ َ گ َ ] (حامص مرکب ) بافتن پلاس : با دیلمان پلاسگری اشتلم کندگر داند ار نداند آن شوخروی شنگ . سوزنی .اما صحیح کلمه به لاسگری است در معنی ابریشم با
پلالغتنامه دهخداپلا. [ پ ِل ْ لا ] (اِخ ) نام پایتخت قدیم مقدونیه ، زادبوم فیلیپوس و اسکندر. سلوکیان سربازان از کارافتاده ٔ مقدونی را بدین جا میفرستادند. گویند آنتی گون سردار ا
پلاکلغتنامه دهخداپلاک . [ پْلا / پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) ورقه یا لوح آهن یا برنج ومس و غیره که روی آن نام کسان و شغل و امثال آن نقرو بر در خانه یا روی اشیاء نصب کنند. صفیحه . لوح .
پلاولغتنامه دهخداپلاو. [ پ َ ] (ِا) نعمت . (غیاث اللغات ). || طعام معروف که از برنج و گوشت سازند. پلو.