پلینلغتنامه دهخداپلین . [ پ ُ ی ِ ] (اِخ ) یکی از نویسندگان یونان باستان در قرن دوم میلادی در مقدونیه مدّتی در روم به وکالت اشتغال داشت و کتابی در حیل نظامی نگاشته است که موجود
پلینلغتنامه دهخداپلین . [ پْلی / پ ِ ] (اِخ ) کائیوس پلینیوس ِ کسلیوس سکوندوس . خواهرزاده ٔ پلین سابق الذکر. ادیب رومی متولد در کم ُ و دوست تراژان و مؤلف مدایح تراژان و نامه ها
پلینلغتنامه دهخداپلین . [ پْلی / ی ِ ](اِخ ) کائیوس پلینیوس سکوندوس معروف به پلین بزرگ . عالم طبیعی و نویسنده ٔ رومی مولد، کم در عصر تی بر بسال 23 م .، متوفی در زمان تیتوس بسال
چوپلینلغتنامه دهخداچوپلین . [ پ َ ] (اِ) دست افزاری که بدان پنبه دانه را از پنبه جدا سازند. (جهانگیری ). بمعنی چوبگین است . افزاری که پنبه دانه از پنبه جدا کند. (برهان ) (آنندراج
پلین مشرقلغتنامه دهخداپلین مشرق . [ پْلی / پ ِ ن ِ م َ رِ ] (اِخ ) لقبی است که اروپائیان به زکریابن محمدبن محمود قزوینی مکنی به ابویحیی عالم ایرانی صاحب کتاب آثار البلاد و عجائب المخ
پلین تریلغتنامه دهخداپلین تری . [ پْلی / پ ِ ت ِ ] (اِخ ) یکی از اعیاد آطن (اثینه ) بود که به افتخار می نروا اقامه میشد و آن روز مجسمه ٔ ربةالنوع مزبور را شستشو میدادند. روز عید پلی
پلیندیلغتنامه دهخداپلیندی . [ پ َ ی َ ] (اِ) نام نوعی از خربزه باشد که عربان بطیخ گویند. (برهان قاطع).