پیرانماcyclorama 2واژههای مصوب فرهنگستانعکسی بزرگ متشکل از چند قطعه عکس که بر دیوارۀ داخلی اتاقی استوانهای قرار میگیرد تا برای تماشاگری که در وسط اتاق قرار دارد جلوهای طبیعی را به نمایش درآورد
پیراماملغتنامه دهخداپیرامام . [ اِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 24 هزارگزی جنوب الیگودرز. کنار راه مالرو پرت پل به جاخشک . کوهستانی ، معتدل . د
پیرانبارلغتنامه دهخداپیرانبار. [ اَم ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان حاجیلو بخش کبودراهنگ شهرستان همدان . واقع در 21 هزارگزی باختری قصبه ٔ کبودرآهنگ و 5 هزارگزی باختر حصار. تپه ، ماهور، سر
پیرانداخلغتنامه دهخداپیرانداخ .(اِ) تیماج و سختیان ، و آن کیسه ٔ درازیست که از پارچه دوزند. پرنداخ . (آنندراج ). رجوع به پرنداخ شود.
پیرانشاهلغتنامه دهخداپیرانشاه .(اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ویسه ٔ بخش مریوان شهرستان سنندج . واقع در 31 هزارگزی جنوب باختری دژ شاهپور و 3 هزارگزی مرز ایران و عراق . کوهستانی ، سرد