پیرالغتنامه دهخداپیرا. (نف مرخم ) صفت فاعلی دائمی از پیراستن . مخفف پیراینده . پیراینده . که پیراید. یعنی کم کننده از چیزی برای زینت . (غیاث ). صاحب آنندراج گوید: بمعنی پیراینده
پیرالغتنامه دهخداپیرا. [ پیرْ را ] (اِخ ) نام موضعی در جزیره ٔ لس بس از توابع یونان . مم نن سردار داریوش سوم این موضع را تسخیر کرده . (ایران باستان ج 2 ص 1281).
پیرالغتنامه دهخداپیرا. [ پیرْ را ] (اِخ ) نام دختر اپی میته و پاندور، زن دکالیون . رجوع به دکالیون شود.