26 فرهنگ

674 مدخل


ترجمه مقاله

پیمان

peymān

قول‌وقراری که کسی با کس دیگر بگذارد که بر طبق آن عمل کند؛ شرط.
۲. قرارداد.
۳. [قدیمی] عهد؛ بیعت.
⟨ پیمان بستن: (مصدر لازم) عهد بستن و قول‌وقرار گذاشتن برای انجام دادن کاری.
⟨ پیمان ساختن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ پیمان بستن
⟨ پیمان کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ پیمان بستن
⟨ پیمان گرفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] عهد گرفتن؛ قول گرفتن.
⟨ پیمان نهادن: (مصدر لازم) [قدیمی] = ⟨ پیمان بستن

تعهد، شرط، ضمان، عهد، قرارداد، قول، معاهده، مقاطعه، مقاوله، میثاق، وعده

alliance, bonds, compact, concordat, contract, convention, covenant, pact, pledge, promise, seal, treaty, vow, word