پیهلغتنامه دهخداپیه . [ پ َ ی َ / ی ِ ] (اِ) آرد جو بریان کرده . پست جوبریان کرده . قاووت . قاووت که از آرد جو برشته کنند. نوعی قاووت که مازندرانیان از آرد جو بوداده کنند.
پیهفرهنگ انتشارات معین(یِ) (اِ.) چربی ، روغن ، به ویژه چربی حیوانی . ؛ ~ چیزی را به تن مالیدن خود را برای تحمل امر ناگواری آماده کردن .
پیهولغتنامه دهخداپیهو. (اِ) جانوری کوچک که خون از اندام و بدن بمکد. جانوری خرد که خون از اندام مکد. (آنندراج ).
چپیهلغتنامه دهخداچپیه . [ چ َ ی َ / ی ِ ] (اِ) دستمال بزرگی است که عربها بجای کلاه برسر میگذارند و بر روی آن عگال (عقال ) می بندند. (فرهنگ نظام ). پارچه ای که بشکل عمامه باطراف
کپیهلغتنامه دهخداکپیه . [ ک ُ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) تصویری که از روی تصویر دیگر نقاشی کنند. || شبیه کامل چیزی . عین چیزی . || رونوشت . مسوده . (فرهنگ فارسی معین ).- کاغذ کپیه ؛