پیلسایلغتنامه دهخداپیلسای . (ص مرکب ) پیل آسا. پیل سان . درشت و گران و ضخم چون اندام فیل : در سایه ٔ تخت پیلسایش پیلان نکشند پیلپایش .نظامی .
پیلاراملغتنامه دهخداپیلارام . (اِخ ) نام حصاری است عظیم و بزرگ بهندوستان . (آنندراج ). بلارام . پلارام . رجوع به بلارام شود.
پیساندرلغتنامه دهخداپیساندر. (اِخ ) پیزاندروس . یکی از ژنرال های باستانی آتن و از جمله کسانی است که در تاریخ 401 ق .م . جمهوری آن شهر را لغو و یک هیأت حاکمه مرکب از 400 تن تشکیل ک
پیسالغتنامه دهخداپیسا.(اِخ ) نام نهری از شعب رودخانه ٔ پرکل در ایالت پروس شرقی و آن از دریاچه ٔ ویزاینی واقع در لهستان سرچشمه میگیرد و پس از تشکیل دادن دریاچه ٔ ویستیتر رو بشمال