لغتنامه دهخدا
مرنگو. [ م َ رَ ] (اِ) خارپشت بزرگ تیرانداز. (برهان ). راورا. ژاوژا. تشی . جخو. بیهن . کوله . سکنه . (لغت فرس اسدی ، ذیل کلمه ٔ سکنه ). شکنه . مزنگو. (برهان ) : تو این را سوی پارسی چون کشی یکی شکنه خواندش و دیگر تشی همه مرزهای خراسان تمام <