marketدیکشنری انگلیسی به فارسیبازار، مرکز تجارت، محل داد وستد، به بازار عرضه کردن، فروختن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن
پژوهش دست اولprimary research, primary market researchواژههای مصوب فرهنگستانآزمایشها یا بررسیها یا آزمونهایی که برای دست یافتن به دادههای دست اول انجام میگیرد
marketدیکشنری انگلیسی به فارسیبازار، مرکز تجارت، محل داد وستد، به بازار عرضه کردن، فروختن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن
marketدیکشنری انگلیسی به فارسیبازار، مرکز تجارت، محل داد وستد، به بازار عرضه کردن، فروختن، در بازار داد و ستد کردن، در معرض فروش قرار دادن