پشللغتنامه دهخداپشل . [ پ َ ش َ / پ ِ ش ِ ] (اِ) دو چیز را گویند که بر یکدیگر زنند تا آواز کند و بعضی گویند دو چیز است که با یکدیگر بگیرند و بکوبند و به این معنی بجای حرف اول ن
پشلفرهنگ انتشارات معین(پَ پِا شَ یا ش ِ) (اِ.) دو چیز که بر یکدیگر زنند تا صدا کند، دو چیز است که با یکدیگر بگیرند و بکوبند.
پشلنگلغتنامه دهخداپشلنگ . [ پ َ ل َ ] (اِخ ) پشنگ پدر افراسیاب را نیز پشلنگ میگفته اند. (برهان قاطع).
پشلنگلغتنامه دهخداپشلنگ . [ پ َ ل َ ] (ص ) پس افتاده . عقب افتاده . (برهان قاطع). || (اِ) افزاری را گویند که بنایان بدان دیوار سوراخ کنند. (برهان قاطع). دَیلَم .
پشلبرنلغتنامه دهخداپشلبرن . [ پ ِ ش ِ رُ ] (اِخ ) دهکده ای در رن سفلی ، از ناحیت ویسمبورگ دارای 822 تن سکنه و معدن نفت .