مغرضلغتنامه دهخدامغرض . [ م ُ غ َرْ رَ ] (ع ص ) تهی شده . خالی گشته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مغرضلغتنامه دهخدامغرض . [ م َ رِ ] (ع اِ) فرود سینه ٔ شتر و جانب شکم اسفل اضلاع . ج ، مغارض . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فرود سینه ٔ شتر و جانب شکم از زیر اضلاع . (ناظم الاطباء)
مغرضلغتنامه دهخدامغرض . [ م ُ رِ ] (ع ص ) بدخواه . و بدنفس و بدفطرت و کسی که دارای غرض و کینه باشد. (ناظم الاطباء). این کلمه که معمولاً به معنی صاحب غرض استعمال می شود، در لغت ع
مغرضانهلغتنامه دهخدامغرضانه . [ م ُ رِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) از روی غرض ورزی . و رجوع به مغرض شود.