مغیرلغتنامه دهخدامغیر. [ م ُ ] (ع ص ) جیش مغیر؛ لشکر غارت کننده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). غارت کننده . (غیاث ) : که حرم با هرچه دارم گو بگیرتا نگیرد حاصل من هر مغیر. م
مغیرلغتنامه دهخدامغیر. [ م َ ] (ع ص ) شیر که در آن سرخی خون باشد. (منتهی الارب ). شیر به خون آمیخته . (ناظم الاطباء). شیر سرخ به خون آمیخته . (از اقرب الموارد). || آب داده . (آن
مغیرلغتنامه دهخدامغیر. [ م ُ غ َی ْ ی َ ] (ع ص ) از حالی به حالی برگردانیده شده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). دیگرگون و از حالی به حالی برگشته . (ناظم الاطباء) : اگرچه موارد ر
مغیرلغتنامه دهخدامغیر. [ م ُ غ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) تغییردهنده . دیگرگون کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): ذلک بِأن َّ اﷲ لم یک مغیراً نعمة ا
مغیرفرهنگ انتشارات معین(مُ غَ یَّ) [ ع . ] (اِمف .) تغییر داده شده ، دیگرگون گشته ، از حالی به حالی شده .
مغیرةلغتنامه دهخدامغیرة. [ م َ رَ ] (ع ص ) ارض مغیرة؛ زمین آب داده و ارض مغیورة نیز و بنابر اصل چنین است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). زمین آب خورده از بار
مغیرةلغتنامه دهخدامغیرة. [ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن اخنس بن شریف الثقفی . صحابی شاعر است و در «یوم الدار» باعثمان بن عفان کشته شد. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1060).
مغیرةلغتنامه دهخدامغیرة. [ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن امیه . پدر ام السلمه زوجه ٔ رسول (ص ) است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مغیرةلغتنامه دهخدامغیرة. [ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن سعید، ملقب به ابتر کثیرالنواء. رئیس فرقه ٔ مغیریه یکی از فرق پنجگانه ٔ زیدیه . (بیان الادیان ص 34). رئیس فرقه ای از مشبهه موسوم به
مغیرةلغتنامه دهخدامغیرة. [ م ُ رَ ] (اِخ ) ابن شعبةبن ابی عامربن مسعود ثقفی (متوفی به سال 50 هَ . ق .) و مکنی به ابوعبداﷲ. یکی از سرداران و ولات و دهات عرب و از صحابه ٔ رسول (ص )